...

...

...

...

؟؟؟

روزها از پس هم میگذرند.......

و تمام شبها به صبح ختم میشود......

اما.....

تاریک است.....

روزهای من!

آتش گرما ندارد برایم......

میدانم بس که گفتم سردم است.....

بالا می آوری از شنیدنش دیگر......

میدانم کلافه ات کرده....

اینهمه رخوت من......

میدانم بیخوابیهای شبانه ام به تو سرایت کرده.....

میدانم .....

همه را......

فقط این را نمیدانم.......

هنوز دوستم داری؟