...

...

...

...

Only for me...

دلم میخواهد.....

زمان از حرکت بایستد....

وقتی نگاهت فقط برای من است....



رویای شبهای سرد من...

این شبها فقط در خواب میبینمت

لااقل در خوابم نگاهت را دریغ نکن...

برو...

تو برو ........

من هم روزی خواهم رفت.......

شاید سرانجام در بینهایت به هم رسیدیم.......

شاید آن روز دیگر ترسی از غرق شدن در عمق چشمانت نداشته باشم

شاید دیگر آن روز برق نگاهت مرا نگیرد.....

شاید دیگر ندزدم نگاهم را از تو

شاید دیگر دزدانه نگاهت نکنم

دیگر نترسم از تلاقی نگاهمان

خیره شوم به تو

به چشمانت

و آن روز دیگر عاشقت نیستم...


نقطه چین .......

.........
حال این روزهای من
نقطه چین است
این روز های من نوشتنی نیست
خواندنی هم
سکوت است و نگاه
همین
روزهای من نقطه چین است
روز های من در قالب این حرفها نمیگنجد
روز های من نقطه چین است
بی هیچ پایانی
.........................................

شب را دوست دارم...

شب را دوست دارم...... 

و تاریکی را  

پنهان میکند سردی نگاهت را  

و اشکهای مرا

خیانت...

امشب نگاهت را نمیخواهم 

و چشمهایت را هم 

اگر زبانت دروغ بگوید 

نگاهت صادق است 

خیانت را فریاد میزنند چشمهایت  

میبندم چشمان مشتاق نگاهت را 

در خیالم تو را وفادار تصور میکنم........

بهای عشق من...

عشقم را میخواهی اما رایگان...

بی انصافی! 

عشقم را میدهم در ازای نگاهت...